سلام.امروز داشتم توی اینترنت پرسه میزدم که به این پست مسخره برخورد کردم:

یعنی واقعا بوجود اومدن طبقه ای به اصطلاح روشن فکر که اصلا معلوم نیست فکر میکنند یا نه منو تعجب زده میکنه!اینکه چطور افرادی که حتی نمیدونند کتاب بجز کتاب درسی چیه میاند و طرفدار همچین پست هایی میشن و انگار که خیلی منطقیه از حرفاشون دفاع میکنند!(البته با نیش و کنایه زدن به مخالفان).بحرحال من قصد دارم الان با دلایل علمی و منطقی حرف های بی منطق این افراد رو رد کنم.متاسفانه من حالشو ندارم که هرکی رو که میبینم داره از این پست های مسخره میزاره و ازش دفاع میکنه توجیح کنم برای همین گفتم میزارم توی وبم تا هرکی هرچی رو که دید همینطوری به صرف اینکه جدید و جالبه قبول نکنه.این نشونه ی یک جامعه جاهل هستش که هرچی بهشون بگن قبول میکنند.به امید اینکه جامعه ای فرهیخته تر و کتاب خوان تر داشته باشیم.


برای خواندن ادامه مطلب بر روی فلش بالای مطلب کلیک کنید.

اولا عقاید بالا مربوط میشه با جامعه شناسی پوزیسیویستی.جامعه شناسی پوزیسیویتی قدمتی کمتر از50سال داره که فقط هم مربوط به تاریخ جامعه شناسی اروپا هستش،این نوع نگرش به جامعه در اوایل قرن19هم بوجود اومد و پس از نیمه دوم قرن 19هم رو به زوال گذاشت و در قرن20تم کاملا منسوخ اعلام شد.در جامعه شناسی پوزیسیویستی هر نوع شناخت غیر تجربی(غیر قابل دیدن)غیر علمی شناخته میشد و به همین دلیل علومی مثل فلسفه یا علومی که مثلا فارابی،افلاطون،سقراط با تفکر بدست اووردن و قابل مشاهده نیست و هرگونه نظریه غیر قابل مشاهده حتی مثل بعضی از نظریات انیشتن(مثل نظریه نسبیت هرچند که این نظریه مخالفان هم دارد)یا برخی از نظریات نیوتون رد میشد و گفته میشد که هرچیز که دیده نشود و با عقل و تفکر بدست اومده باشه کاملا منسوخ هستش.در نیمه دوم قرن19هم عده ای از جامعه شناسان با این نظر که:علم تجربی هرگز بدون تفکر پیدا نخواهد شد و همیشه تفکر برای رسیدن به شناخت علمی لازم است) به مخالفت با این نوع جامعه شناسی پرداختند و در اروپا به جامعه شناسی انتقادی و..رو اووردند که در واقع بازگشتی به دوران قبل از جامعه شناسی پوزیسیویستی بود که من دیگه بازش نمیکنم خودتون میتونید برید تحقیق کنید  .در واقع این عقیده بیش از150سال پیش منسوخ و تنها50سال عمر داشت.در واقع بدست اومدن شناخت علمی بدون تفکر محال است.شما چگونه میتوانید(نمیدونم سبک ادبی بنویسم یا محاوره ای شرمنده اینجا همه چی درهمه!) این نظریه را مطرح کنید که آب در100درجه به جوش می آید و میتوانید بخار را ببینید بدون اینکه قبل از آن فکر کرده باشید که دمای صد درجه باعث تبدیل آب به بخار میشود.

در ضمن یک توضیحی بدم که متافیزیک  و فلسفه تفاوتی با هم ندارند و هردو از علوم تعقلی اند.در واقع اون چیزی که الان مطرح کرده علم یعنی گشتن دنبال گربه با چراغ قوه150سال پیش رد شده.شما چطوری میتونید بدون تفکر اینکه اگر من الان چراغ قوه بگیرم دستم و برم تو اتاق دنبال گربه بگردم،گربه پیدا میشه،برید و گربه رو پیدا کنید؟در واقع قبل از هر شناخت تجربی فلسفه ای در کاره.در مورد خداباوری هم بگم که فلسفه با تفکر و با در نظر گرفتن تمام جوانب و احتمالات به طور علمی وجود خدا رو اثبات کرده و در جهان امروزی همانند پیش از قرن19هم فلسفه به طور کامل شناخته شده و علمی تلقی میشه.(مطلب اثبات خدا رو ببینید)آخه شما چطوری میتونید چیزی مثل خدا که وجودش غیر ممکنه مادی باشه(چون هر چیز مادی از شی مادی دیگه ای بوجود اومده)رو با چشم ببیند؟این نوع علم خیلی محدود و ناقص هستش و به درد عقل های محدود و ناقص میخوره!(توهین نکردما!علمی حرف زدم. جامعه شناسان هم میگند این نوع علم محدوده)

این افراد روشن فکر که فکراشون مال150سال پیشه معلوم نیست از کدوم کوهی پیدا شدنند که کاملا مشخصه حتی یک نظریه فلسفی و نه حتی تاریخ فلسفه رو هم به عمرشون مطالعه نکردند و بعد میاند نظر هم میدن!واقعا مسخرست.بله اینها روشن فکرند!اما از جمله روشنفکران کم فکر جامعه شناسی150 سال پیش!